از خواب که بیدار میشی
باورمیکنی که می تونی درک درستی از اطرافت داشته باشی

دست میبری به دست کلیدات و سعی میکنی یکی پس از دیگری روزهای بازکردن قفل هارا تکرار کنی

قفل هایی که به خانه ، ماشین ، سرکار و حتی خانه پدری می رسونند.

به راستی بازکردن این همه درب و تفکر پس از آن، گنجایشش چقدر است

گنجایش حجم لبخندهایی که می خوای توی قاب عکس سلفی گوشی ات جاش بدی

یا گنجایش کیف پولی که در کمال ناباوری با هر پر شدن خالی تر می شود

حیف که دنیای من  وصل ارزنی است که جرقه ای می زند برای ماندن و تجربه بعد ماندن !

امروز که بعد تقریبا 3سال به وبلاگم اومدم، می فهمم دیگه نمی تونم مثل قبل احساسم رو سنجاق پسرک فال بکنم یا حتی مثل قبل بتونم تخلیل حضور آدمهای خیالی رو در ذهنم پرورش بدم.

حیف روزهایی که مثل ساعت اکنون برای نوشتن اینجا لحضه شماری میکردم
دیگه نیستن .

وقتی قدیم توی، دست نوشت کوهنورد می نوشتم به خودم می بالیدم که تونستم دردهام رو به نوشته تبدیل کنم.

حیف که دردهام مثل سوزن توی انبار کاه گم شدن و چیزی که می مونده احساس مزخرف باشعوری بعد بیان کردن درده

خوشبختانه امروز خواستم ناباورانه بگم دنیای آدمها وصل احساس خوبی است که بهش منتقل می کنند

دنیاتون سرشار از باورهای خوب و ماندنی
سه شنبه 14آبان98


از خواب که بیدار میشی
باورمیکنی که می تونی درک درستی از اطرافت داشته باشی

دست میبری به دست کلیدات و سعی میکنی یکی پس از دیگری روزهای بازکردن قفل هارا تکرار کنی

قفل هایی که به خانه ، ماشین ، سرکار و حتی خانه پدری می رسونند.

به راستی بازکردن این همه درب و تفکر پس از آن، گنجایشش چقدر است

گنجایش حجم لبخندهایی که می خوای توی قاب عکس سلفی گوشی ات جاش بدی

یا گنجایش کیف پولی که در کمال ناباوری با هر پر شدن خالی تر می شود

حیف که دنیای من  وصل ارزنی است که جرقه ای می زند برای ماندن و تجربه بعد ماندن !

امروز که بعد تقریبا 3سال به وبلاگم اومدم، می فهمم دیگه نمی تونم مثل قبل احساسم رو سنجاق پسرک فال بکنم یا حتی مثل قبل بتونم تخلیل حضور آدمهای خیالی رو در ذهنم پرورش بدم.

حیف روزهایی که مثل ساعت اکنون برای نوشتن اینجا لحضه شماری میکردم
دیگه نیستن .

وقتی قدیم توی، دست نوشت کوهنورد می نوشتم به خودم می بالیدم که تونستم دردهام رو به نوشته تبدیل کنم.

حیف که دردهام مثل سوزن توی انبار کاه گم شدن و چیزی که می مونده احساس مزخرف باشعوری بعد بیان کردن درده

خوشبختانه امروز خواستم ناباورانه بگم دنیای آدمها وصل احساس خوبی است که بهش منتقل می کنند

دنیاتون سرشار از باورهای خوب و ماندنی
سه شنبه 14آبان98


او رو کرد به خدا ! (اکثر آدمها خدا رو در آسمان جستجو میکنن!) یالا ی چیزی نشونـــم بده، زودباش. به من بی همه چیززخودت رو نشونـم بده تا ایمان بیارم بهت، قول میدم باایمان ترین فرد باشم تا آخر عمررر! درختها همچنان ت می خوردن و آسمون کمی از بارشش کم کرده بود. او تن خسته اش رو تکانی داد و در برف راه افتاد(تنها بازمانده بود و قوی ترین) همچان می تازید. تا که زانو زد و در چشمان گرگ های گرسنه خیره شد و با چاقویی در دست (جمله ی را بر زبان آورد که هنوز ذهنم

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دشت و دمن https://biz-kala.ir تخفیف زن و شبهات خلقت انسان در اسلام کسب و کار رایگان برای همه سایت کامی لرن قهوه یِ سردِ خانم نویسنده رئال مادرید موضوع آزاد هر چی که بخوای